این مقاله توسط دانشجویان یعقوب محمد زاده و جعفر رضوی نوشته شده است.
(بخشی از مطالب این مقاله با استناد به داده های تجربی و حسی جمع اوری شده...پذیرای نقد عزیزان هستیم)
و در نهایت به این نتیجه میرسیم که شهود ما بازتاب اشتباهی است از حقیقتی که در جریان است...
مقدمه
گاهی می شود که تصمیمی می گیریم، اما هیچ گاه به تصمیم خود عمل نمی کنیم، در صورتی که هیچ مانع جدی ای بر سر راه ما وجود ندارد، به نظر شما چرا اینگونه می شود؟ چرا احساسات خود را به واقعیت میچسبانیم تا تصویر سازی ذهنی ما انگونه که دلمان میخواهد شکل بگیرد نه ان گونه که باید (واقعیت)باشد؟
هدف این مقاله پاسخ به مفاهیم نهفته در سوالات بالاست.
برای شروع بهتر است با یک مثال این مهم را مورد بررسی قرار دهیم. فرض کنید یک ستاپ معاملاتی طلایی دارید که هر موقع در بازار شکل گرفته به خوبی عمل کرده. مثلا از هر ده مورد هشت مورد تارگت زده است. همچنین فرض کنید به قدری تمرین کرده اید که جزئیات ستاپ و شروط آن در ذهن شما میخ کوب شده برای مثال می شود از ستاب شکست خط روند اسم برد که برای همه قابل درک است. آیا وقتی این ستاپ شما تشکیل شد مطمئن معامله می کنید؟ یا شک به سراغ شما می آید طوری که از تصمیماتان منصرف می شوید.
تریدهای با تجربه احتمالا خاطرات زیادی از حالت دوم دارند، جایی که تصمیم را نگرفته و موقعیت طلایی را از دست داده اند. اما چرا چنین چیزی شکل می گیرد؟ مشکل اینجاست که ذهن انسان به مقایسه تجربه های مشابه و تصمیم گیری حاصل از قیاس عادت کرده در صورتی که در بازار مالی هر تجربه ای (معامله ای) یک موقعیت منحصر به فرد را ایجاد می کند. در واقع می توان گفت حتی اگر ساختار بازار دقیقا مشابه ستاپ معاملاتی شما باشد باشد احتمالا درونیات و اگاهی شما با معاملات قبلی یک سان نخواهد بود، و همین باعث می شود که بگوییم در بازار مالی هر معامله یک موقعیت منحصر به فرد است. حال قضیه جایی جالب تر می شود که متوجه شویم غریب به اکثریت تریدهای شما، متاثر از تجربه های پیشین ( شهود) می باشد که احساسات تان در ان دخیل بودند.
این موضوع میتواند یکی ازدلایل اصلی زیان ده شدن معامله گر باشد چرا که هیچ ساختار سفارشی در بازار صد در صد تکرار نمیشود و هیچ کجای بازار شبیه به جای قبلی نیست شاید از نظر ظاهری برخی قسمت های بازار عینا تکرار شوند اما کل ساختار ان ها هیچ وقت تشابه صد در صدی نداشته در نتیجه نمی شود انتظار خروجی یکسان داشت. در تایید این موضوع باید اشاره کرد که هیچ وقت ظاهر قیمت (پترن ها و الگوها ) را نبینید بلکه به دنبال چرایی، کجایی و منطق قیمت بگردید .
از طرفی حتی اگر تحرکات قیمت هم مشابه گذشته مارکت باشد، باز هم حالات روحی ترید متفاوت از دفعات قبلی خواهد بود. و این گونه می شود که بسیاری از معامله گران با عدم آگاهی از این مسئله حیاتی فرصت های یاد گیری و کسب تجربه سازنده را از خود سلب میکنند.
پس وقتی استراتژی شما سیگنال خرید میدهد اما احساساتتان به شما میگوید خلافش را انجام بده و یا برعکس (مثلا ذهنتان می گوید دوبرابر حجم استاندارد را وارد معامله کن) آنگاه شما وارد وضعیت تصمیم گیری مقایسه ای شده اید و همین موضوع باعث دوری از حقیقت بازار و احتمالا زیان دهی می شود.
نحوه صحیح قدم برداشتن در روند تصمیم گیری معاملات
شاید در خیلی از فیلم ها و یا فلسفه ها دیده ویا شنیده باشید که می گویند مقصد را رها کن و از مسیر لذت ببر.
در مقصد هیچ خبری نیست و فقط و فقط در مسیر است که شما باید نهایت استفاده و لذت را ببرید بگذارید با یک مثال بسیار ملمموس این قضیه را توضیح دهم.
همه ما تجربه خرید آنلاین را داریم مثلا خرید یک لباس و یا وسیله و ... آخرین خرید آنلاین خود را به یاد بیاورید، از لحظه ای که سفارش شما ثبت میشود تا لحظه ای که کالا مورد نظر به دست شما برسد وجود شما پر از هیجان و انرژی و امید است اما جالب اینجاست که بعد از رسیدن کالا و باز کردن بسته بندی ، ذهن شما آرام میگیرد و آن سرخوشی تمام می شود.
درسی که از مثال بالا میتوان گرفت این است که ذهن ما همواره پاداش های اینده را پیش بینی کرده و ان ها را زود تر در قالب دوپامین به ما میدهد، پس باید حواسمان باشد که سرخوشی یا حال خوب و هیجان درونی نمی تواند معیار خوبی در تصمیم گیری های معاملاتی باشد.
همه ما به عنوان یک معامله گر حرفه ای باید ذهن و دیدگاه خود را به گونه ای تربیت و تنظیم کنیم که از طول فرایند معامله گری لذت ببریم. یعنی از لحظه نشستن پشت چارت تا پیدا کردن ستاپ و تمام انتظار هایی که می کشیم، فارغ از نتیجه باید از تک تک آن لحظات لذت ببریم و این میسر نمی شود مگر با ایجاد اشتیاق برای یاد گیری . (امید است مقاله ای با محوریت پاداش ذهن و خطرات ان برای یک معامله گر از منظر روانشناختی تهیه و در اختیار عزیزان قرار بگیرد).
وقتی شما از طول مسیر لذت ببرید دیگر توقع و یا انتظار خاصی ار اعمال خود نخواهید داشت. مثلا وقتی ستاپی تشکیل شد و معامله ای را باز کردید دیگر منطقی برخورد کرده و به دنبال پاداشی غیر منطقی برای طی کردن این مسیر نخواهید بود. آن موقع است که شما دقیقا در مارکت ، در جایگاهی قرار میگیرید که باید بگیرید.
ضرورت پیاده سازی استراتژی این گونه هست که:
وقتی یک سبک تحلیلی را می آموزیم شروع به بک تست گیری و جمع اوری اطلاعات میکنیم سپس نتیجه گیری ها را در قالب استراتژی، مورد ارزیابی قرار میدهیم. در نهایت منطق ما یک سری جزئیات و موارد ملموس و قابل مشاهده تشکیل داده است و به نوعی یک روش معامله ساخته، که اگر فاکتورهای مورد نظر شکل بگیرید آنگاه ستاپ تشکیل شده از دید سیستم معاملاتی ما ایده آل خواهد بود. اما همین ایده آل می تواند منجر به نتیجه خوبی نشود، چگونه؟
مثلا فرض کنیم متاسفانه شب قبل، خواب درستی نداشته ایم و با سطح انرژی کم معامله را باز کرده ایم، انرژی کم منجر به سطحی نگری در برخی شروط سیستم معاملاتی ما می شود. مثلا تایم فریم ها را آنطور که باید چک نکرده و بدون توجه به آن وارد یک معامله شده ایم و همین عدم توجه به جزئیات باعث می شود که استاپ بخوریم .
و یا مثال دیگری می زنم، فرض کنیم قیمت ستاپ معاملاتی ایده آل ما تشکیل شده و چشم ما ان را تشخیص می دهد، آنگاه در کسری از ثانیه هیجان سراسر وجود ما را فرا خواهد گرفت و همین هیجان باعث می شود با نهایت سرعت سفارش خود را کاشته و یا حتی به صورت مارکت وارد معامله شویم. غافل از اینکه قیمت ابتدا حرکتی خلاف پیشبینی شما داشته و پس از مدتی رنج روندی را طی می کند که خلاف تحلیل ما بوده و باعث می شود استاپ بخوریم. احتمالا این حالت برای شما هم شکل گرفته، تجربیات قبلی خود را به یاد بیاورید، در چنین مواقعی اگر سری بعد با چنین ستاپی مواجه شوید آیا ارزیابیتان برای تحلیل قیمت همانند ارزیابی گذشته خواهد بود؟ طبیعتا نه!
چرا که اغلب افراد ناخوداگاه تجربه گذشته را در تصمیمات زمان حال دخیل میکنند. معامله گران (خصوصا تریدرهای کوتاه مدت) باید به اندازه کافی به احساسات خود آگاه بوده و درگیر هیجان نشوند، چرا که که به مرور این هیجانات و احساسات میتواند منطق شما را دستخوش تغییرات منفی قرار دهد وهمین موضوع آغازی است بر اینکه تصور کنید سیستم معاملاتی شما کلا اشتباه است! در صورتی که مشکل جای دیگری (یعنی در ذهن) است. برای دوری از این چرخه باطل سعی کنید ابتدا برآیندی از معاملاتی خویش در بک تست یا فوروارد تست دمو داشته باشید، یعنی مثلا کارنامه یک دوره شش ماهه معامله گری با سیستم معاملاتی تان را تشکیل دهید. سپس در ادامه مسیر، فقط به آموزه های خود(شروط استراتژی و پلن معاملاتی) استناد کنید، نه اینکه نتایج معاملات(سود و زیان) باعث شود به سیستم خود یا کل مسیر شک کنید. اگر سیستم شما ایراد داشت هیچ گاه نمی توانستید کارنامه خوبی را تشکیل دهید. اینگونه است که از فریب های ذهن در امان بوده، خطاها را شناسایی کرده و در صدد رفع آنها بر می آیید.وقتی ادراک شما نسبت به خودتان و خطاهای تکرار شونده افزایش پیدا کند و سپس اصلاحات صورت گیرد شما در مسیر توسعه سیستم معاملاتی خود قدم برداشته اید نه در چرخه باطل ذهن.
این مقاله توسط دانشجویان دانشکده ی بازار گروه سرمایه گذاری مهدی رجبی نگارش یافته است و گروه سرمایه گذاری مهدی رجبی نسبت به کلیه ريسك ها، تصمیمات، برداشت ها و اقدامات شما عزیزان، سلب مسئولیت می نماید و مسئولیت یا پاسخی برای معاملات دوستان نخواهد داشت.
در گروه سرمایه گذاری مهدی رجبی دوره های مختلفی وجود دارد که می توان به کتاب بازاریابی در رکود، آموزش مدیریت سرمایه، دوره جامع ارزهای دیجیتال، دوره رایگان آشنایی با ارزهای دیجیتال، دوره معامله گری در بازارهای مالی، آموزش صرافی کوکوین و تحلیل بازارهای مالی و پیش بینی اقتصاد 1401 اشاره کرد.
مقالات گروه سرمایه گذاری مهدی رجبی در دسته بندی های تحلیل ارز دیجیتال، تحلیل اتریوم، تحلیل آلت کوین ها، تحلیل بیت کوین، تحلیل ریپل، تحلیل دوج کوین است.
یعقوب محمد زاده
2 سال پیشمهدی رجبی
2 سال پیشیعقوب محمد زاده
2 سال پیشمهدی رجبی
2 سال پیش